شهر زیبای سنجان

contact mewww.boersen-kaffee.deBaram benevisid

حدود سی سال پیش هنوز سنجان دهات بسیار زیبایی بود
سر سبز با هوای بسیار تمیزو اسمانی پر از ستاره
مردمی اصیل و پایبند به تمامی سنتها بخصوص زبان
بسیار شیرین و دوست داشتنی سنجونی
یادش بخیر اونوقت ها میرفتیم سر سینه قله کباب درست میکردیم تمام سنجون زیر پامون بود
ظهر که میشد اگر یه جیره قالی بافته بودیم اجازه داشتیم
بریم توی فند شنا کنیم یه فوته (لنگ) میبستیم به حودمون میرفتیم تو اب چقدر مزه میداد


سنجان قالی های با مرقوبیت بسیار عالی دارد.
من هر تابستان میرفتم سنجان و هر سال برای یکی قالی میبافتم
من هاشیه میبافتم و این کار هر کسی نبود.
وقتی قالی به اخر رسیده بود همه هاشیه بافها با هم
جمع میشد یم تا قالی را ببریم.
شبها من و بی بی جانم و اباج هلیمه مینشستیم و بی بیم
برام شوغات میگفت و منم مثل خر کیف میکر دم.
تازه سنجان را برق کشیده بودند و کارخانه برق
سر سینه قعله بود و سر ساعت 11 شب برقها میرفت
و وقتی عروسی بود بعدش چراغ توری روشن میکردیم
میگرفتیم رو کولمون. چقدر با حال میفتادیم دنبال اسب عروس و داماد
و ور محمد و ال او صلوات میفرستادیم.

بعد از 23 سال برگشتم به سنجان خدا میدونه انگار دباره به دنیا اومدم
چقدر هوای این شهر با همه بوی گند پتروشیمی مزه میده.
سر ایستگاه ماشین سنجان ادرس دایی یدالله را پرسیدم و رفتیم
سر کوچشون در یه خونه را اوضی زدیم یه خانمی در را وا کرد
تا نگاهش به من افتاد گفت. ای مو تونا مشناسم ما با هم اومختا قالی
میبافتیم و به پسرش گفت بدو برو به اقات باگو بیا
2 دقیقه بعد دیدم یک جوان قد بلند و خوش هیکل اومد
جلو گفت. مونا مشناسی گفتوم نه گفت مونوم غولوم . غولوم قجر
گفتوم ای غولوم جون تونی قددت قربون
برگشت به زنش گفت ای مجتنایه دیه ما باهم همکلاس بودیم.

امسال المان حیلی سرد شده بهمین دلیل ما خیلی ذود کرسی گزاشتیم جای همه سنجونیها
من امسال با تیم المان رفتم ایران جای همه دوستان حالی اینقدر بهم خوش گذشت
جای همه را خالی کردم و برای المانی ها اینقدر ار سنجان تعریف گفتم که قرار شد دفعه بعد حتما سری هم به سنجان بزبیم

« خوش به حال قديما »
خوشا اُمّخ که خيلي بچه بودُم
هميشه يه تونُک قاضي مي کِردُم
مي رفتُم تو کوچه بازي ميکردُم
آش بُلغور مي خوردُم يا کُلِه جوش
نون و ماسي بودا پاره وختا آبگوش
شوِ عيد که ميشد پِلو مي خورديم
فقط او شو ما يه کيفي مي برديم
سال يه وار لواس نو مي دوختيم
فتير و گِرده خشکه يم مي پختيم
مي گوربستُم بره لَتي کولوچه
ننم پرتم ميکردا توي کوچه
چه خوب بود وقتي که ميمُن ميداشتيم
تللوا و کوکو جلوش ميشتيم
چونو پيش ميمُنه گوربه مکردُم
که آبروي آقاما مي بردُم
ننم هي چنگول از رونم مگفتا
آقام با چشقوره بشُم ميگفتا
مو خو گوشُم بري حرفا نابودا
همه فکرم تللوا کوکو بودا
مونوم ماخام ، مونوم ماخام ، ميگفتُم
تللوا و کوکو به زور مي گِفتُم
خوارُم بم مي گفت اي پيس چُلمو
باخور لُپ گنده لوس شکمو
داشيم مي گفت با خور آکله خوني
بَگي باخور يه وَخ دُما ناموني
آقام بشم مي گفت اي آتيشکي
ننم مي گفت چه شه بيري قشنگي
زمستون که مي شد کُرسي ميشتيم
هاپا هم دور کُرسينه منشتيم
آقام هَمش منشتا کُلّه بالا
پا شا دراز ميکرد تا توي چالا
وقتي شومشا مي خورد يه لايي منشتا
دندون دسّياشا با زون مِلشتا
هر وخ ميمُد خونه با داد و بيداد
نَنَم از ترس جُا بشا نَميداد
دلُم خوش بود به يکي گربه توله
مکردُم گردنش مُره مازوله
آقام گربه تولا منداخ تو کوچه
مي گفت اخ بيري زن تُف بيري بچه
دلُم مسوخ بره دسا ترکش
سر گرّو کلاي چرک چرکش
چه خوش بود او شوآي شو نشيني
نُخو چي کشمش و گردو تو سيني
مِنِشتيم تا سحر شوغات گفتن
آقام مي گفت بلّيد بچّا باخفتن
اگه يه شو کمي اُدو مي خوردُم
صُبش از خجالت خوب بود ميمُردُم
خوشا اُمّخ که هاپاي رفيقا
وتّو ويلون بوديم تو صرا باغا
صرا قصيه و سه لاله فيجون
برو بچاي او کوچا سنجون
چه خوب بود با غلوم عمّه سارا
ناهار دُرُس مِکرديم توي صرا
شوير عمه بزرگم کله طوقون
صدا مکرد غلوم آهاي غلوم جون
خرَ در رفت بگيرش بي صاحاب مُون
بَدو بَدو ببم قدتا قربون
توِسون با پسر خانم آغا
ميرفتُم به جونه کپه غلاغا
آقام مي گفت تونُم هو چي نميشي
همش با آدماي بد مينيشي
چه طو پسره او غُلملي گرّه
شده شوفور ماخا ماشي بخرّه
پسره کله قدير خمير حا کن
توي شر خريده خونه و دوکن
پسر کوشکه داييت ميرزا ملنگه
سواد دار و خوب و زلُّ و زرنگه
اونم پسر خالت سُلطون شلخته
همه مي گن که وضش تخته تخته
پسر مو فقط گردن کلفته
اينم شانسه مونه شانسُم با خُفته
همش تعريف مکرد از بچا مردُم
مونم گوشي به حرفاش نمکردُم
آخه اُمخ غم هوچي نداشتُم
دو تا بز غاله و يه برّه داشتُم
فروختُم و اومدُم شر نشيني
خدا کُنه شوفوره خير نبيني




اثر:عليرضا باقري سنجاني
سال 1371



Hadjagha va hadjkhanom
Hadjagha va hadjkhanom
sahra
sahra
senejuni ba Beckenbauer dar Iran
senejuni ba Beckenbauer dar Iran
Emamzadeh
Emamzadeh
Shahrestane Senejan
Shahrestane Senejan
Kuhe Sefidkhuni
Kuhe Sefidkhuni
betarafe Bazar
betarafe Bazar
Ghasabeh
Ghasabeh
Manzele ma dar Senejan
Manzele ma dar Senejan